1,500,000 ریال
ناشر: مولف نویسنده : محمدعلی جمالزاده موضوع: داستان قطع: رقعی نوع جلد: شومیز سال چاپ: 1336 نوبت چاپ: 2 تعداد صفحات: 238 افست
محمدعلی جمالزاده در دیباجهٔ دارالمجانین مینویسد، توی دکان میرزا محمود کتابفروش نشسته بود که پیرزنی تعدادی کتاب برای فروش آورد. شوهر پیرزن به اتهام دزدی از دارالمجانین اخراج شده و از ترس بازخواست متواری است. جمالزاده کتابی از پیرزن میخرد. پیرزن به جای سه عباسی طلب جمالزاده، کاغذهای دستنویس لوله کردهای به او میدهد. جمالزاده بعد از مدتی به سراغ کاغذهای دستنویس میرود، شروع به خواندن میکند و رمان دارالمجانین آغاز میشود. محمود (نویسنده دستنویس) در ابتدا از خصوصیات و خصایل پدرش میگوید. پس از مرگ پدر به خانهٔ عمو ی خسیس اش میرود. در ادامه از عمو ی خسیس اش، عشق اش به دختر عمو ی زیبایش بلقیس، از آقامیرزا عبدالحمید، منشی عمو و دوست صمیمی اش رحیم، پسر میرزا عبدالحمید مینویسد. رحیم علاقهٔ جنون آمیزی به اعداد دارد و «تضاد بین واحد و کثیر و فرد و زوج را منشأ همهٔ اختلافها» میداند. روزی نامه عاشقانهٔ محمود به بلقیس به دست عمو میافتد. به ناچار از خانهٔ عمه بیرون میزند و به خانهٔ دوست روانپزشکش دکتر همایون میرود. به کمک دکتر همایون که عقل درست و حسابی ندارد، رحیم را به دارالمجانین میبرند. در ملاقات رحیم در دارالمجانین است که با هدایتعلی آشنا میشود. خیلی چیزهای غریب و عجیب از او حکایت میکردند. از آن جمله میگفتند از همان بچگی که برای تحصیل به فرنگستان رفته بود کاسهٔ عقلش موبرداشته بود و چیزیش میشدهاست. هدایتعلی از فرنگستان عروسکی چینی به قد یک آدم با خودش به تهران میآورد و پشت پردهٔ اتاق اش پنهان میکند و به آن عشق میورزد. خانواده اش با دیدن حرکات جنون آمیزش او را به دارالمجانین میآورند. در دارالمجانین روزی گذرش به بخش دیوانگان خطرناک میافتد. در آن جا با دیدن دیوانهٔ خطرناکی که با تیله شکستهای شکمش را پاره میکرد و نقشی به شکل سه قطره خون بر دیوار میکشید، دچار تب شدیدی شد. خانواده اش آمدند و او را به خانه بردند. پس از آن که تبش قطع شد، همه جا سه قطره خون میدید. برای این که سر عقل بیاید، از خانوادهٔ سرشناسی برایش زن میگیرند. شب عروسی زنی هرجایی به خانه میآورد و تازه عروس از او طلاق میگیرد. بعد از طلاق تصویر دختری را روی قلمدان میبیند و عاشقش میشود. دختر به دیدار هدایتعلی میآید و در خانهاش میمیرد. پس از دفن جسد در خرابههای شهر ری، گلدان عتیقهٔ زیرخاکی ای پیدا میکند که تصویر صورت دختر بر آن است. پس از گم شدن اسرارآمیز گلدان، حال هدایتعلی بدتر میشود و خانواده اش او را به دارالمجانین میآورند
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.
تمامی کالاها و خدمات فروشگاه حسب مورد دارای مجوزهای مربوطه بوده و همه فعالیتهای این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران می باشد .
شماره های تماس : 02166456295
شماره تماس و واتساپ : 09129452845
© تمامی حقوق این سایت متعلق به ketabeshargh.com می باشد.