از فروغی تا فردوست
…صبح روز 22 بهمن 57 امیر عباس هویدا که در یکی از مهمانسرا های ساواک در روستای شیان در شرق تهران به سر می برد ناکهان مشاهده کرد ماموران مراقبش او را ترک کرده و رفته اند.

این ماموران گرچه زندانبان هویدا بودند ولی در حقیقت جزو محافظان وی محسوب می شدند و حالا که دیگر کسی مراقبت از او را بر عهده نداشت ، اگر شورشیان حمله می کردند ، هیچ کس نبود از هویدا دفاع کند …

هویدا تلفنی با فرشته رضوی طبیب مخصوصش تماس گرفت. وی پس از مشورت با دوستان مورد اعتماد به هویدا پیشنهاد کرد که در صورت امکان از آن محل فرار کند ولی هویدا با توجه به حساسیت روستاییان به محل مزبور و آشنا بودن چهره هویدا برای آنها پیشنهاد فرار را غیر عملی دانست.

فرشته رضوی پس از مدتی به داریوش فروهر (از سران جبهه ملی) تلفنی تماس گرفت. ساعتی بعد چند تن از گارد های انقلابی به همراه دو نفر ملا به منزل فرشته رسیدند و همره او به طرف روستای شیان حرکت کردند.

به فاصله هر چند متر گروهی جلوی آن ها را می گرفتند و و فقط موقعی اجازه عبور می دادند که ملا های درون اتومبیل خود را معرفی و به ماموریتشان اشاره می کردند.

امیر عباس هویدا را ابتدا این گروه به محل جبهه ملی بردند و بعد از آن در ساعت آخر روز از آنحا به مدرسه علوی محل استقرار امام خمینی انتقال دادند.